سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نوشته های نوشته نشده

یه سری نوسانات!

    نظر

الهم عجل لولیک الفرج


مدتی که زندگیم نواسانات زیادی داره و این همیشه چیزی بوده که دنبالش بودم. اینکه دارم فروختن الان تقریبا برام شده یه جنگ و یه انگیزه بسیار قوی و با اهمیت که دارم شدید دنبالش می کنم. و اینکه تقریبا تونستم یه شرایط پایدار برای داشتن یه مقدار درامد حالا نه کافی ولی به قدر برطرف سازی نیازهای اولیه ام داشت باشم. و اینها خیلی عالی هستن ولی یه چیزی کم داره بلاخره برای احساس خوب داشتن و راضی بودن . و اون چیز نه پوله خیلی زیاده و رفاه اون چیز فقط وجود یه نفره.  و اتفاقا هم رفتم برای بدست اوردنش ولی این که نشد  همین.

چند وقت پیش یه سری از شرکتهای قبلی با من تماس گرفتن و از من خواستن که براشون یه پروژه ای رو کارشناسی کنم من هم قبل از هر کاری گفتم اول هزینه ی کارشناسیم رو می گیرم بعد در مورد بقیه اش حرف می زنیم که بهشون برخورد و شلوغش کردن و با من جر و بحث که چرا این حرف رو می زنی ما می خواستیم بهت خیریت برسونیم. خلاصه که اونها مثلا از خواسته ی منطفی من ناراحت شدن ولی خب تجربه ی بهم نشون داده که باید برای مسائل مالی اول خیلی واضح و روشن قبل از هرکاری صحبت کرد درست که همون اول همه در موردش ناراحت می شن و یا داغ می کنن ولی ناراحتیشون از راستکی نیست و برای وقتی که مجدد بهت نیاز داشتن دوباره میان سراغت و این بار شرایط و ارزش کارت و قدرت رو خبر دارن.

و باز در همون هم زمانی همین چندوقت پیش یه فایل اسانسوری که مدتی بود پیگیری می کردم به قرارداد رسوندم و خب به مبلغی گیرم امد که خیلی خیلی برام شیرین بود و بهم خیلی خیلی چسبید. ارزشی که این مبلغ برام داشت از درامدی که تو شرکت اسانسورهای قبلی داشتم شیرین تر و با ارزش تر هست. چون با کمترین دردسر و اظطراب فروختم. و اونقدری که بهم انگیزه داده می تونم خیلی چیزا رو جابجا کنم.